اطلاعات

اطلاعات

ابن سینا:
برخی چنان سرگرم میراث علمی گذشتگانند که فرصت مراجعه به عقل خود را ندارند و اگر هم فرصتی دست آورند حاضر نیستند اشتباهات و لغزش های آنان را اصلاح و جبران کنند.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۶ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

منحصر بودن‌ انگیزه‌های‌ شخص، به‌ «خودخواهی‌ و نفع‌طلبی»، و محدود کردن‌ منافع‌ شخصی‌ به‌ درآمد و ثروت، فرد را قادر می‌سازد که‌ در رفتارهای‌ خود با سنجیدن‌ سود و زیان‌ شخصی‌ خود از پیامد اعمال، گزینه‌ای‌ را انتخاب‌ کند که‌ حداکثر سود را برای‌ او تأمین‌ کند. مکتب‌ سرمایه‌داری، انسان‌ را بگونه‌ای‌ تعریف‌ می‌کند که‌ به‌ تحریک‌ نفس‌ برای‌ کسب‌ لذت‌ و جلب‌ منفعت، حرکت‌ می‌کند و با اتکاء بر عقل‌ حسابگر خویش، بهترین‌ راه‌ دستیابی‌ به‌ موفقیت‌ اقتصادی‌ یعنی‌ بدست‌ آوردن‌ ثروت‌ بصورت‌ پول‌ یا کالا، را بر می‌گزیند. بدین‌ ترتیب‌ همه‌ انسان‌ها در انتخاب‌ها و تصمیم‌گیری‌های‌ خود از معیار و منطق‌ واحدی‌ پیروی‌ می‌کنند که‌ اصطلاحاً‌ «رفتار عقلایی» نامیده‌ می‌شود. از آنجاکه‌ در اینگونه‌ رفتار، هدف‌ و نوع‌ اعمالی‌ که‌ باید انجام‌ شوند با اتکاء بر تمایلات‌ نفس، تعیین‌ می‌شوند و نقش‌ عقل، محدود به‌ نشان‌ دادن‌ شیوه‌های‌ دستیابی‌ به‌ حداکثر لذت‌ و نفع‌ شخصی‌ است، به‌ عقلانیت‌ چنین‌ رفتاری، «عقلانیت‌ ابزاری» گفته‌ میشود.

هابز درباره‌ تعقل‌ انسان‌ و روحیه‌ حسابگری‌ وی‌ می‌گوید: «جز ملاحظه‌ منافع‌ شخصی، چیز دیگری‌ نمی‌تواند انگیزه‌ رفتار آدمی‌ باشد و حتی‌ اگر عقل‌ و منطق، کوته‌بینی‌ او را در این‌ اعمال‌ رقابت‌آمیز به‌ وی‌ بنمایاند، و حتی‌ اگر آدمی‌ درک‌ کند که‌ بهترین‌ راه‌ تأمین‌ منافع‌ شخصی‌ او، همکاری‌ و تعاون‌ با همنوعانش‌ است، باز هم‌ برای‌ او فایده‌ای‌ نخواهد داشت، زیرا عقل‌ انسان‌ در تحلیل‌ نهایی، بنده‌ و خدمت‌گزار شهوات‌ اوست. و چون‌ عقل‌ آدمی‌ متکی‌ به‌ شهوات‌ اوست، تنها وظیفه‌اش‌ این‌ است‌ که‌ بوسیله‌ جستجوی‌ عواملی‌ که‌ می‌توانند شهوات‌ را ارضا کنند در خدمت‌ انسان‌ قرار گیرد.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۲ ، ۱۴:۴۹
العبد

امام راحل در کتاب جهاد اکبر درباره اهمیت تهذیب نفس و پاکسازی جان از رذایل اخلاقی و تاریکی های مفاسد اخلاقی سخن گفته اند از جمله می فرمایند:

«اگر انسان خباثت را از نهادش بیرون نکند، هر چه درس بخواند نه تنها فایده ای بر آن مترتب نمی شود بلکه ضررها دارد.

علم وقتی در این مرکز پلید وارد شد، شاخ و برگ خبیث به بار آورده، شجره خبیثه می شود. هر چه این مفاهیم در قلب سیاه و غیر مهذب انباشته گردد، حجاب زیادتر می شود.

در نفسی که مهذب نشده، علم حجاب ظلمانی است: «العلم هو الحجاب الاکبر» لذا شر عالم فاسد برای اسلام از همه شرور خطرناکتر و بیشتر است.

 علم نور است، ولی در دل سیاه و قلب فاسد دامنه ظلمت و سیاهی را گسترده تر می سازد. علمی که انسان را به خدا نزدیک می کند، در نفس دنیا طلب باعث دوری بیشتر از درگاه ذی الجلال می گردد.

علم توحید هم اگر برای غیر خدا باشد، از حجب ظلمانی است، چون اشتغال به ما سوی الله است»، (جهاد اکبر، ص 18)امام راحل بطور صریح بیان می نمایند همزمان با آموزش علم به تهذیب نفس رو آورید و ریشه آلودگیهای باطنی را از وجود خود بزدائید اگر این ریشه خشک نشود، نه تنها علم آموزی برای آن وجود آلوده سودی ندارد بلکه باعث آلودگیها و مفاسد بیشتری می شود در نتیجه در مرتبه اول موجب نابودی عالم فاسد می شود و در مربته دوم این فساد به دیگران یعنی به جامعه انسانی آسیب خواهد رساند.

 تاریخ و تجربه نشان داده است آسیب و زیانی که جوامع بشری از جانب عالمان غیر مهذب و غیر سالم کشیده بسیار بیشتر از افراد عامی و عادی بوده است.

این موضوع درباره علما و فضلای حوزههای علمیه و دانشجویان دانشگاههای کشور اهمیت بیشتری پیدا می کند به همین سبب در نظر امام راحل کسب فضایل و مکارم اخلاقی و موازین انسانی از وظایف بسیار مشکل و بزرگی است که بر دوش این اقشار جامعه است علم اگر با تهذیب نفس و تزکیه جان همراه شود منشاء برکات و خیرات بسیاری خواهد شد که منجر به اصلاح جوامع بشری خواهد گردید.

مطالعه کنید:1. «جهاد اکبر» امام راحل، ص 182. آداب تعلیم و تربیت در اسلام،

نگارش دکتر سید محمد باقر حجتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۲ ، ۱۹:۱۹
العبد

پیامبر گرامی اسلام فرموده است : حب الوطن من الایمان: علاقه به وطن جزء ایمان است .

شیخ بهایی تفسیری نو از این حدیث ارائه می کند که بسیار در خور تامل است . تقریبا همه افرادی که این حدیث را معنا کرده اند وطن را وطن جغرافیایی و زادگاه دانسته اند، برخی از روشنفکران نیز این حدیث را به چیزی در تایید ناسیونالیسم ، وطن پرستی و ملی گرایی تفسیر کرده اند. اما شیخ بهایی در تفسیری تازه از این حدیث چنین می سراید:

این وطن مصر و عراق و شام نیست
این وطن شهری است کو را نام نیست
زانکه از دنیاست این اوطان تمام
مدح دنیا کی کند خیر الانام
ای خوش آن کو یابد از توفیق بهر
کآورد رو سوی آن بی نام شهر
تو در این اوطان غریبی ای پسر
خو به غربت کرده ای ، خاکت به سر
آنقدر در شهر تن ، مانده ای اسیر
کان وطن یکباره رفتت از ضمیر
رو بتاب از جسم و جان را شاد کن
موطن اصلی خود را یاد کن
زین جهان تا آن جهان بسیار نیست
در میان جز یک نفس در کار نیست
تا به چندان شاهباز پر فتوح
باز مانی دور از اقلیم روح
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۲ ، ۲۳:۱۸
العبد

آدام‌ اسمیت‌ قبل‌ از انتشار کتاب‌ «ثروت‌ ملل»، در کتاب‌ معروف‌ خود، «تئوری‌ احساسات‌ اخلاقی»، انگیزه‌ همدردی‌ را مهم‌ترین‌ عامل‌ حفظ‌ نظم‌ اجتماعی‌ و منافع‌ عمومی‌ معرفی‌ کرده‌ بود. در این‌ کتاب‌ او روح‌ همدردی‌ و نوع‌دوستی‌ را ناظر بی‌طرفی‌ معرفی‌ می‌کند که‌ فعالیت‌های‌ پراکنده‌ افراد را به‌ سمت‌ یک‌ نظم‌ اجتماعی‌ راهنمایی‌ می‌کند. اما وی‌ پس‌ از آشنایی‌ با عقائد فیزیوکرات‌ها در مسافرت‌ به‌ فرانسه، در معروف‌ترین‌ اثر خود، «ثروت‌ ملل»، تجدید نظر کرده‌ و انگیزه‌ خودخواهی‌ و نفع‌ طلبی‌ شخصی‌ را جایگزین‌ انگیزه‌ همدردی‌ نمود. درباره‌ تضاد و یا سازگاری‌ این‌ دو عقیده‌ اسمیت، دو دیدگاه‌ ارائه‌ گردیده‌ است. گروهی‌ مانند برخی‌ اقتصاددانان‌ آلمانی، این‌ دو عقیده‌ را در تضاد با یکدیگر می‌دانند و آن را دلیل‌ عدم‌ انسجام‌ فکری‌ اسمیت‌ می‌دانند و در مقابل، گروه‌ دیگری‌ با این‌ توجیه‌ که‌ «ثروت‌ ملل»، انگیزه‌ «همدردی» را فراموش‌ نکرده‌ بلکه‌ آن‌ را تنها با انگیزه‌ «تعقیب‌ نفع‌ شخصی»، ممکن‌ می‌داند، تلاش‌ نموده‌اند تا میان‌ عقائد اسمیت‌ در دو کتاب، سازگاری‌ ایجاد کنند. به‌ هر ترتیب، آنچه‌ به‌ عنوان‌ یک‌ جریان‌ غالب‌ وارد اقتصاد گردید، نظر اسمیت‌ در کتاب‌ ثروت‌ ملل‌ بود و ما عقائد او را به‌ همین‌ دلیل، بررسی‌ خواهیم‌ نمود.

در قانون‌ طبیعی‌ که‌ فیزیوکرات‌ها کشف‌ کرده‌ بودند، منافع‌ خصوصی‌ و فردی، نقش‌ برجسته‌ داشت. اسمیت‌ نیز انگیزه‌ خودخواهی‌ و نفع‌ شخصی‌ را قاعده‌ عام‌ و جهان‌شمولی‌ می‌داند که‌ بر تمام‌ رفتارهای‌ اقتصادی‌ انسان‌ حاکم‌ است. فرد همواره‌ در جستجوی‌ نفع‌ شخصی‌ خویش‌ و تمایل‌ او به‌ بهزیستی‌ ماد‌ی، انگیزه‌ نیرومندی‌ است‌ که‌ از گهواره‌ تا گور، همراه‌ اوست. وی‌ با تأکید مبالغه‌آمیز بر انگیزه‌ خویشتن‌پرستی‌ و تعقیب‌ نفع‌ شخصی، ما در صدد برمی‌آید تا انگیزه‌های‌ نوع‌دوستی‌ و همدردی‌ با دیگران‌ و حتی‌ مسئله‌ نجات‌ غریق‌ را هم‌ ناشی‌ از حس‌ خود خواهی‌ شخص‌ معرفی‌ کند. به‌ گفته‌ او: «کسی‌ که‌ برای‌ نجات‌ دیگری‌ از خطر غرق‌ شدن‌ خود را در همان‌ خطر می‌اندازد نه‌ بخاطر آن‌ است‌ که‌ در ذهن‌ او دفاع‌ از جان‌ دیگران، اصلی‌ اخلاقی‌ مطلق‌ است‌ بلکه‌ مثلاً‌ بدین‌ دلیل‌ است‌ که‌ می‌ترسد در غیر اینصورت‌ به‌ بزدلی‌ یا عدم‌ همدردی‌ با هم‌نوع‌ متهم‌ گردد، شاید هم‌ گمان‌ می‌کند از این‌ راه‌ سود مستقیمی‌ عاید او می‌شود یا آن‌ که‌ فردی‌ که‌ در خطر غرق‌ شدن‌ است‌ در فرصت‌ دیگری‌ خدمتی‌ مشابه‌ برای‌ او انجام‌ خواهد داد.»

اسمیت‌ کارکردن‌ بخاطر نفع‌ عامه‌ را یک‌ پندار ظاهری‌ و خالی‌ از واقعیت‌ می‌داند و می‌گوید: «... من‌ هرگز از کسانی‌ که‌ بخاطر منافع‌ عامه، تجارت‌ می‌کنند، چندان‌ چیزی‌ ندیده‌ام، در واقع‌ چنین‌ نیتی‌ در بین‌ بازرگانان‌ معمول‌ ‌نیست‌[و در مواردی‌ هم‌ که‌ چنین‌ باشد] با چند کلمه‌ می‌توان‌ آنان‌ را از این‌ نیت‌ منصرف‌ کرد!.» جرمی‌ بنتام‌ که‌ نظرات‌ اخلاقی‌ او مبنای‌ اخلاقی‌ مکتب‌ لیبرال‌ - سرمایه‌داری‌ را شکل‌ داده‌ است، مشابه‌ اسمیت‌ معتقد است‌ که: «ما فقط‌ یک‌ وظیفه‌ داریم‌ و آن‌ جستجوی‌ بالاترین‌ لذت‌ ممکن‌ است‌ و مسئله‌ رفتار انسان، فقط‌ مسئله‌ تعیین‌ این‌ است‌ که‌ چه‌ چیزهایی‌ بیشترین‌ لذت‌ را به‌ انسان‌ می‌بخشد.» این‌ عقیده‌ اسمیت‌ و بنتام‌ در شکل‌ دادن‌ به‌ دکترین‌ توسعه‌ لیبرالی‌ و نظریه‌های‌ اقتصاد جدید، فوق‌العاده‌ مؤ‌ثر بود و هم‌اکنون‌ بسیاری‌ از فروض‌ ‌اساسی‌ اقتصاد کلاسیک‌ جدید مانند فرض‌ «تعقیب‌ حداکثر مطلوبیت» در نظریه‌ رفتار مصرف‌کننده‌ و «حداکثر سود» در نظریه‌ رفتار تولیدکننده، مبتنی‌ بر همین‌ عقیده‌ است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۲ ، ۲۳:۱۱
العبد

بعد از تحول‌ صنعتی‌ در اروپا و مشاهده‌ پیشرفت‌های‌ علم‌ فیزیک، و نارسایی‌ تعالیم‌ کلیسا و ظهور مکتب‌ دئیسم‌(خداشناسی‌ طبیعی) در فلسفه، فیزیوکرات‌ها از حاکمیت‌ بلامنازع‌ قوانین‌ طبیعی‌ بر رفتار آدمی‌ سخن‌ گفتند و اراده‌ و اختیار انسانی‌ را نفی‌ کردند. آنان‌ جامعه‌ انسانی‌ را یک‌ ماشین‌ بزرگ‌ تصور می‌کردند که‌ با مجموعه‌ای‌ از قوانین‌ طبیعی‌ اداره‌ می‌گردد و قانون‌ طبیعت، بهترین‌ قانون‌ برای‌ تنظیم‌ روابط‌ اجتماعی‌ است. «و کافی‌ است‌ آنها را درک‌ کنیم‌ تا از آنها تبعیت‌ نماییم.» آنان‌ اجتماع‌ انسانی‌ را به‌ بدن‌ موجود زنده‌ تشبیه‌ می‌کردند که‌ تحت‌ تابعیت‌ قوانین‌ طبیعی‌ قرار دارد. «دکتر کند» که‌ درباره‌ چگونگی‌ گردش‌ خون‌ در بدن‌ تحقیقاتی‌ انجام‌ داده‌ بود، گردش‌ ثروت‌ در جامعه‌ را بدان‌ تشبیه‌ می‌نمود و اقتصاد اجتماعی‌ در نظر او همانند علم‌ فیزیولوژی‌ جلوه‌ می‌کرد. در نظر فیزیوکرات‌ها نظام‌ طبیعی‌ با همان‌ عظمت‌ قوانین‌ هندسی‌ و با صفات‌ دوگانه‌ آنها یعنی‌ «کلیت» و «تغییر ناپذیری» جلوه‌ می‌کند.



تمایل‌ روانی‌ که‌ در هر فرد انسانی‌ وجود دارد و دیر زمانی‌ بعد، اصل‌ لذت‌جویی‌ نامیده‌ می‌شود و شالوده‌ مکتب‌ کلاسیک‌های‌ جدید قرار می‌گیرد، در همان‌ ایام‌ توسط‌ دکتر کند توضیح‌ داده‌ شده‌ است: «بدست‌ آوردن‌ حداکثر استفاده‌ از طریق‌ حداکثر کاهش‌ در مخارج، این‌ است‌ حد‌ کمال‌ در روش‌ اقتصادی!» و نیز همین‌ است‌ نظام‌ طبیعی‌ اجتماع، وقتی‌ هرکس‌ چنین‌ کند نظام‌ مذکور به‌ جای‌ آنکه‌ مختل‌ گردد به‌ بهترین‌ وجه‌ مستقر خواهد شد. این‌ در ذات‌ نظام‌ است‌ که‌ نفع‌ شخصی‌ از منافع‌ عموم‌ جدا نیست‌ و «در این‌ صورت، جهان‌ به‌ خودی‌ خود پیش‌ می‌ رود و میل‌ به‌ تمتع‌ و سودجویی‌ در جامعه، حرکتی‌ به‌ وجود می‌آورد که‌ به‌ صورت‌ گرایش‌ دائم‌ به‌ سوی‌ بهترین‌ وضع‌ ممکن‌ است» بنابراین‌ و بطور خلاصه‌ ما کاری‌ جز این‌ نداریم‌ که‌« بگذاریم‌ بشود.
پس‌ از فیزیوکرات‌ها تلاش‌های‌ فراوانی‌ برای‌ تشریح‌ نظام‌ طبیعی‌ حاکم‌ بر رفتار انسان‌ به‌ عمل‌ آمد. حاصل‌ این‌ تلاش‌ها با انتشار کتاب‌ آدام‌ اسمیت، تحت‌ عنوان‌ «تحقیق‌ در ماهیت‌ و علل‌ ثروت‌ ملل» به‌ بار نشست. وی‌ قانون‌ طبیعی‌ که‌ فیزیوکرات‌ها درصدد بکار بستن‌ آن‌ بودند، در حال‌ حاضر، موجود و در معرض‌ اجرا دانست. ساده‌نویسی، ارائه‌ شواهد زنده‌ از وقایع‌ عصر، هنر نویسندگی‌ و از همه‌ مهم‌تر سازگاری‌ اثر اسمیت‌ با نیازهای‌ جامعه‌ سرمایه‌داری، مقبولیت‌ سریع‌ و چشم‌گیری‌ برای‌ آن‌ بوجود آورد. فرمول‌هایی‌ که‌ بدین‌ ترتیب‌ کشف‌ گردید، پایه‌های‌ اولیه‌ اقتصاد جدید را بنا نهاد و هم‌اکنون‌ نیز اساسی‌ترین‌ فروض‌ اقتصاد سرمایه‌داری‌ مبتنی‌ بر آن‌ است.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۲ ، ۱۴:۰۴
العبد

کودکان هر جامعه، سرمایه‌های آن جامعه‌اند. سرمایه‌ اگر در اختیار انسان آگاه و کاربلد باشد، افزونش می‌کند و ناشی هدرش می‌دهد. برخورد اصولی و حساب‌شده با استعداد کودکان باعث شکوفایی ذهن و رشدِ خلاقیت‌ها خواهد ‌شد و به بالندگی جامعه خواهد انجامید. متقابلاً  رهاکردن یا آموزش نادرست، زمینه‌ی ظهور نسلی خموده و وابسته را فراهم می‌سازد.

رهبر انقلاب اسلامی ۱۴ سال پیش و ضمن دیدار جمعی از کارگران و معلمان با ایشان فرمودند: «معلّم، یعنى آن کسى‌ که مى‌تواند خصوصیّات اخلاقى خوب را در بچه پرورش دهد، معلومات خوب را به کودک بیاموزد، فکرکردن را به کودک بیاموزد، استقلال رأى را به کودک بیاموزد.» بعدها هم این مهم در رئوس تذکرات و مطالبات و مثال‌های رهبر انقلاب قرار گرفت، تا جایی که سال گذشته تعبیر «فلسفیدن برای کودکان» را تعبیری درست خواندند و آن را از کارهاى اساسى و رشته‌اى مهم دانستند.
اما مراد و منظور از آموزش فکر و فلسفه به کودکان چیست؟

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۲ ، ۲۲:۲۰
العبد